part10

ساخت وبلاگ

سپیده:

ساعت از دوازده شب ميگذشت ولي كاي هنوز برنگشته بود و اينو فقط لو ميفهميد كه شب بيدار بودو فكر كاي اجازه خاب بهش نميداد. لو از روي تختش بلند شد وباز به ساعت ديواري روبه روش زل زد نگراني شديدي داشت كه اجازه نميداد زره اي خاب به چشم لو بياد لو تصميم ميگيره كه بره دنبال كاي ولي همين كه خاست از تخت پايين بياد صداي جير جير تخت كريس رو از خاب بيدار كرد كريس با چشماني نيمه باز به لو نگاهي كرد و با صداي جذابش گفت-لو داري كجا ميري

لو با نگراني گف-كريس ساعت از نصفه شب ميگزره ولي كاي هنوز برنگشته 

كريس در حالي كه چشمه چپش رو ميماليد به ساعت ديواري نگاهي انداخت 

حق با لو بود به زور از سرجاش بلند شد و به لو گف_تو همين جا بمون من ميرم بببينم كجاس 

لو خاس مخالفت كنه-ولي كريس منم ميخام بيام 

كريس به سمت لو رفت و جلوش زانو زد وبعد دستايه لو رو كه روي تخت تشسته بود رو گرف-لو من ميدونم تو به كاي علاقه داري ...

با گفتن اين حرف رنگ لو پريد و سعي كرد مخالفت كنه ولي كريس انگشت اشاره اش رو گزاشت رو لباي زيبا لو -ششششش چيزي نگو از رفتار هاي هردوتاتون ميشه اينو فهميد ولي من اينم ميدونم كه شما دو تا برادريد 

با اين حرف حلقه هاي أشك ديد لو رو تار كرد لو سرشو انداخت پايين و اولين قطره أشك از چشمش پايين افتاد 

كريس از چونه لو گرف و به أرومي سر لو رو بلند كرد و تو چشماش زل زد و ادامه داد-و تو بايد كاي رو فراموش كني 

با اين حرف كريس هق هق لو بلند تَر شد و كريس توان ديدن اشكاي لو رو نداشت براي همين اونو به اغوش كشيد و سر لو رو سينه اش گذاشت لو چنگي به بلوز كريس انداخت و با صداي خفه اي گفت-كريس به خدا نميتونم كاي ديگه نيمه اي از قلب منو با خودش برده  و من بدون كاي هيچم!

كريس لو رو از خودش جدا كرد و صورت لو رو تو دستاش قاب گرفت و گف-شايد من بتونم تو رو كامل كنم 

و به طور ناگهاني شروع به بوسيدن لباي لو كرد لو كه اول شوكه شده بود توان حركت دادن خودش رو نداشت كريس به أرومي و نرم لباي لو رو به بازي گرفته بود 

شيرينيه لباي لو ازهمه چي براش شيرين تَر بود ولي صداي تقه در اين شيريني رو ازش گرفت كريس زود لباشو از لباي لو جدا كرد واز زمين پاشد دستي به لباش كشيد لو ديگه گريه نميكرد عوضش هيچ حركتي هم نداشت كريس سريع به سمت در رفت و وقتي درو باز كرد با چهره ي نگران شيو مواجه شد -كريس كاي چاقو خورده الانم تو بيمارستانه سريع حاضر بشين ميخايم بريم بيمارستان  

لو با شنيدن اين حرف سريع از جاش بلند شد باور نمكيرد كه كاي چاقو خورده أخه كي ميتونس به كايي كه اونهمه سكشي بود اسيب برسونه به سمت شيو راه افتاد و زود پرسيد-كدوم بيمارستان بردن ؟

شيو ادرسه بيمارستان رو داد 

لو بدون توجه به لباسش از در زد بيرون بدون توجه به كريس كه هي صداش ميكرد از پله هاي هتل پايين رف كريس هم به دنبالش ميومد لو ديگه بريده بود انگار گوشاش كَر شده بود هيچ صدايي نميشنيد حتي صداي جذاب كريس رو كريس وقتي به لو رسيد زود از بازوي لو گرف و لو رو برگردوند به لو نگاه كرد نه گريه ميكرد نه ميخنديد صورتي كه بي تفاووت بود انگار ديگه از دنيا بريده باشه 

كريس تحمل اين نگاه رو نداشت لو كه انگار اصن كيريس رو نديده باشه ارنجشو از دست كيريس كشيد و به سمت خروجي هتل رف 

و زود به تاكسي دست نشون داد وسوار شد و اسمه بيمارستان رو داد بعد چند ديقه كه براش چند سال گذشت رسيد بيمارستان 

وقتي رسيد بيمارستان چانيول رو ديد كه تو حياط بيمارستان نشسته بود 

به سمتش حركت كرد چان با ديدن لو از جاش بلند شد چشماي چان از بس گريه كرده بود پف شده بود لو بدون هيچ مقدمه اي پرسيد :كاي كجاس؟

چان با صداي بغض كرده اش گف-لو يكم أروم باش 

لو ديگه توانشو از دست دادو داد كشيد:چطور ميتونم أروم باشم وقتي كاي داره ميميره؟

ديگه حلقه هاي أشك چشماي لو رو پر كرده بود و اشكاش دونه به دونه بر صورتش بؤسه ميزدند(يه اشك هم نشديم)

چان هم با ديدن اشكاي لو نتونست خودشو كنترل كنه و اونم أروم اروم شروع به گريه كرد:لو ...كاي اصن خوب نيس  دكترا گفتن خون زيادي از دست داده و نياز به خون داره ولي كسي نيس كه همخونش باشع 

چان وقتي خاس ادامه حرفشو بگه هق هق اش بيشتر شده بود:و اگه تا يه ساعت ديگه بهش خون نرسه ديگه نميتونه كنار ما باشه

part 13...
ما را در سایت part 13 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : korehcity1 بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 20:59